هم آوا

Saturday, December 30, 2006

وقتي جلادها ميميرند و مختصري در باب قهوه ترك...

سلام بر هم آوايان عزيز
1- گردهمايي بسيار خوش گذشت.
2- امروز صبح ساعت 7 خبر اعدام صدام را كه ياهو در بوق كرده بود خواندم.ما در مركز عادت داريم اخبار را موقع ناهار از شبكه خبر ببينيم و بشنويم، دسر ناهار امروز با ديدن تصاوير حلق آويز كردن ديكتاتور توام شد. راستش وقتي بهت و ترس را توامان در چهره صدام ديدم در دلم آشوبي به پا شد. ياد صباح افتادم مرد نازنيني كه غم بزرگي داشت. صباح از دانشجويان دانشكده برق دانشگاه بغداد بود. هنگامي كه صدام حكم اخراج ايراني الاصل هاي ساكن عراق را صادر كرد وي از جمله افرادي بود كه عَلَم اعتراض برداشت.از وقتي نزديكترين دوستش او را لو داد تا آن روز كه بين همه بچه هاي پروژه خط لوله ايلام-اسلام آباد شيريني پخش كرد، خنده اي از ته دل به لبانش ننشسته بود. مي گفت به دستور دجال، پدر و برادر و خواهرم را به فجيع ترين شكل ممكن شكنجه و اعدام كردند. مادرم از غصه دق كرد و من به ايران متواري شدم. او كه به زبان انگليسي و كره اي كاملا مسلط بود و اصول ماشين را به خوبي مي شناخت اكنون آچار فرانسه معاونت ماشين آلات شركت جهاد نصر همدان بود.
آنروز را هميشه به خاطر دارم روزهاي آخر آذرماه 82 بود خبر دستگيري دجال را صباح با هيجان توام با گريه و خنده به ما داد آنروز بين همه بچه هاي كمپمان شيريني پخش كرد و همانشب داستان زندگي اش را برايم گفت.
امروز شايعات زيادي از زبان همكارانم شنيدم، بعضي ميگفتند اين يكي از بدل هاي ديكتاتور است كه اعدامش كردند و خودش اكنون در بهترين مناطق دنيا در حال خوشگذراني است.پيش خودم فكر كردم همانروزي كه صدام از رياست دولت عراق خلع شد انگار هزار بار اعدامش كرده اند. او ديگر چيزي نبود جز يك دستمال مستعمل...
3- طرز تهيه قهوه ترك اعلا
يك قهوه جوش روحي تهيه كنيد(استيل هم بد نيست اما علما بر سر اينكه قهوه ترك در قهوه جوش روحي چيز ديگريست توافق دارند)
به تعداد نفرات يك فنجان آب سرد(آب معدني توصيه مي شود)
به تعداد نفرات يك قاشق چايخوري قهوه ترك(بهتر است قهوه تازه باشد و بهترين محل خريد قهوه ريو در خيابان جمهوري است)
به ميزان دلخواه شكر
مواد را در قهوه جوش خوب به هم مي زنيم تا يكدست شوند سپس روي شعله بسيار ملايم مي گذاريم. حدود 7 دقيقه صبر مي كنيم و وقتي قهوه كف كرد و به اصطلاح خامه دار شد قبل از اينكه به جوش بيايد آنرا از روي شعله برميداريم
نحوه سرو قهوه ترك بسيار مهم است. بايد خامه به همه فنجانها يكسان برسد پس اول يكمقدار از قهوه در همه فنجان ها مي ريزيم (نبايد يك فنجان را پر كنيم بعد برويم سراغ فنجان بعدي)بعد دوباره از اول شروع به پر كردن مي كنيم

شاد باشيد

رمز داوينچي

حتماً نام کتاب رمز داوینچی به گوش همه دوستان خورده است. این کتاب پس از انتشار به سرعت به فروش بالا دست یافت و در زمره کتابهای Best Seller قرار گرفت. همزمان با انتشار آن کلیسای کاتولیک به مخالفت با آن برخاست و در بسیاری از کشورها بحث جلوگیری از پخش آن به موضوع روز تبدیل شد. حتی در ایران نیز که دین رسمی اسلام است، برای مدت کوتاهی جلوی پخش آن را گرفتند.
با این مقدمه، همیشه برای من جای سوال بود که در این کتاب چه نوشته اند که این چنین با مخالفت مواجه شده است. تا اینکه فرصتی دست داد که کتاب را بخوانم. در این یادداشت برای اینکه از جذابیت داستان نکاهم به داستان نخواهم پرداخت و تنها به سوژه ای که جهان مسیحیت مخصوصاً بخش کاتولیک آن را بر انگیخته است اشاره خواهم کرد.

1- مطابق اعتقاد مسیحیان، عیسی به صلیب کشیده شد بی آنکه ازدواج کرده باشد. او تنها 12 تن حواری داشته است که پس از او این حواریون قصه های مسیح را جمع آوری کرده اند و انجیل را شکل داده اند. در میان کسانی که در کنار مسیح بوده اند نام زنی آمده است به نام مریم مجدلیه که به روایت داستانِ زندگی عیسی زنی بوده است بدکاره که با دیدن عیسی توبه می کند و از زمره هواداران او در می آید. این بخش از اعتقادات مسیحیان آنچنان شداد و غلاظ است که در کلیسای کاتولیک به پیروی از عیسی، کشیشان ازدواج نمی کنند. زن به جرم گناه نخستین خود که همانا وسوسه آدم است برا ی خوردن میوه ممنوع ، هماره بشری است درجه دو که موجب وسوسه مردان و دوری آن ها از راه راست است.

2- اما آنچه در کتاب رمز داوینچی آمده است، به کلی اعتقادی دیگر است. به نوشته این کتاب عیسی که برآمده از فرهنگ زمان خود است به تقدس زن معتقد بوده است. در آن زمان زنان را به این دلیل که هماره مایه و باعث آفرینش اند می ستودند. نه تنها زنان بلکه هر چه مایه باروری و تولد بوده است مانند زمین و خورشید نیز در آن زمان مقدس شمرده می شده است. با این پیش زمینه اعتقادی، هیچگاه عیسی نمی توانسته است، چنین دیدگاهی که کلیسای کاتولیک رواج می دهد دارا باشد. نویسنده کتاب معتقد است، مریم مجدلیه نه تنها زنی بدکاره نبوده است، بلکه از زمره نزدیکترین یاران عیسی و در نهایت همسر عیسی است. از این نکته مهمتر آن است که عیسی و مریم نه تنها زن و شوهر بوده اند ، بلکه فرزندی نیز داشته اند. یعنی خون عیسی همچنان در بدن نسلی از انسانها جاری است و گروهی که این راز و دلایل و مدارک و مستندات آن را با خود دارند، موظفند از این خون محافظت کنند.

3- از این نکته مهمتر آن است که نویسنده کتاب دلایل تغییر اعتقادات مردم را نیز ذکر کرده است که کاملا ظهور کلیسای کاتولیک و این مذهب را زیر سوال می برد. به اعتقاد نویسنده در قرن سوم پس از میلاد با گسترش سریع مسیحیت، کنستانتین که پادشاهی یهودی بوده است ،به دلیل اینکه می خواسته پایه های حکومت خود را محکم کند به مسیحیت رو آورده و کلیسای کاتولیک را بنا می نهد. در راستای این موضوع از آنجایی که وجود فرزندان عیسی از قدرت او می کاسته است، شروع به دستکاری در مسیحیت می کند. حتماً همه می دانید که مطابق نظر کاتولیکها، شخص پاپ واسطه فیض الهی است. این اعتقاد نیز از زمان کنستانتین رواج یافته و پاپ یگانه قدرت عالم می شود. در این راستا کلیسای کاتولیک تلاش می کند تا ذهنیت مردم را نسبت به مریم مجدلیه که موجب ادامه خون عیسی بوده است از بین ببرد و او را زنی بدکاره معرفی کرده و از فهرست حواریون به کنار نهد. عیسی را مجرد نشان می دهد و شان و مقام زن را خوار می کند. در انجیل دست می برد و کلیه بخشهایی را که مربوط به جایگاه زنان می شده است و یا اشاره به مریم مجدلیه داشته است حذف کرده و یا تغییر داده اند.

4- این موضوعات است که کلیسای کاتولیک را به واکنش کشانده است. البته از داستان و جذابیت آن نباید غافل شد. ساختاری محکم که شما را می کشاند که زمان کمتر از 24 ساعت را در 500 صفحه کتاب دنبال کنید.

پی نوشت: به نظرم انتشار این گونه کتابها و نوع برخورد با آنها، شاخص خوبی است برای مقایسه سطح آزادی در کشورهای مختلف.

Sunday, December 24, 2006

بازهم درباره هم آوا

می خواستم برای یادداشت مهرداد کامنت بگذارم ولی دیدم موضوع بسیار از حد کامنت فراتر است، پس آنرا به صفحه اصلی آوردم.

1- مهرداد جان! مقایسه ات بین هم آوا و جامعه ایران به نظرم مقایسه ای دقیق است. بدون شک تجربه هم آوا تنها تجربه ما در کار گروهی و در جامعه ایران نیست. چرا که آن هنگام که آغاز کردیم، تک تک اعضا این روز را پیش بینی کرده بودند. در جلسه هم آیش هم آوا هیچ کس هیچ شکی نداشت که تب آن روز فرو خواهد نشست. همه متفق بودند که جنب و جوش هم آوا کاسته خواهد شد ولی هیچ کس به این فکر نمی کرد که چگونه می توان جلوی خاموشی را گرفت. همه همیشه منتظرند روزی فاجعه فرا برسد و آنگاه بگویند : دیدی که پیش بینی مان درست از آب در آمد.

2- در آن روز وقتی صحبت از تداوم حضور هم آوایان شد، من با اطمینان می گفتم که این راه ادامه خواهد یافت. برای حرفم دلیل داشتم. فکر کنم بهزاد و فاطی و تحسین به خاطر آورند. آن روز گفتم که هم آوا باری است بر دوش همه. اگر همه نسیت به آن احساس مسئولیت کنند. اگر روزی پیش آید که کسی بار را بر زمین بگذارد، عضوی دیگر پیدا خواهد شد که آنرا خواهد برداشت. چنان نیز بود ولی نمی دانم که چرا ادامه نیافت.

3- در کنار همه تحلیلهایی که از مقایسه هم آوا با فرهنگ و جامعه ایرانی بر می آید و به نظرم همه آنها وارد است، دو دلیل دیگر نیز در عدم موفقیت هم آوا به نظرم موثر بوده است که در زیر می آورم.

3-1- جنس هم آوا از نوع وبلاگ است و نه گروه دوستی. قوانین و روابط دوستی قوائدی دارد و وبلاگ، قوائدی دیگر. شما اگر بخواهید با دوستان خود ارتباط برقرار کنید باید با آنها حرف بزنید. راه آن دیدار رودر رو و یا مکالمه تلفنی است. ولی اگر بخواهید در وبلاگ از خود اثری بگذارید و ارتباطی برقرار کنید، مجبورید بنویسید. مجبورید اثری از خود باقی بگذارید که در حافظه ای به جز حافظه دوستانتان ماندگار خواهد بود، مجبورید مسئولیت اثر خود را به عهده بگیرید. چرا که دیگر ارتباطتان از جنس شفاهیات نیست که فراموش شود. به نظرم ماهیت هم آوا به غیر فعال شدن آن بسیار کمک کرده است. وقتی می خواهیم چیزی بنویسیم انگار بار بزرگی را می خواهیم برداریم. دستمان به قلم نمی رود و اگر هم برود، با مطرح شدن کاری دیگر، قلم را بر زمین می گذاریم. چرا که هر کاری از نوشتن آسان تر است و کیست که کار آسان تر را به کار سخت تر ترجیح ندهد.

3-2- دلیل دوم خاموشی هم آوا نیز از ماهیت نوشتن در وبلاگ بر می خیزد. نوشتن در وبلاگ ماهیتاً رابطه ای است دو طرفه. هیچ کس برای دل خودش در وبلاگ نمی نویسد. چرا که اگر بخواهد برای دل خودش بنویسد، صفحه سفید کاغذ و خلوت خانه بسیار مناسب تر از صفحه وبلاگ است و بسیار سهل تر از نوشتن در محیط اینترنت. هم آوا نویسنده همیشگی دارد، ولی خواننده همیشگی نه. وحید می تواند بنویسد. بهزاد همیشه آماده نوشتن است. ابوالحسن هر از گاهی قلمش بر کاغذ می رود. مانی یدی طولا در وبلاگ نویسی دارد. علی رضا استاد مسلم این کار است. نوشته های مهرداد را همه می پسندند. فرید از هفته ها پیش قرار بوده است وقتش برای نوشتن آزاد تر شود و امید اگر کم می نویسد ولی هر لحظه آماده نوشتن یادداشتی است که اثرش تا مدتها در هم آوا باقی است. محسن نشان داده است که اگر بخواهد می تواند وقتی را در روز به هم آوا اختصاص دهد و می دانم که تحسین انرژی اش برای نوشتن و اثر گذاشتن از هر کسی بیشتر است....... یعنی اگر هر کسی حداقل یک مطلب در هفته بنویسد، همیشه هم آوا مطلبی تازه برای مخاطبانش دارد. مشکل ما از نداشتن نویسنده وبلاگی نیست. از نداشتن خواننده وبلاگی است. نوشتن در هم آوا مثل نوشتن کتاب شده است، بی مخاطب. یک طرفه بودن این ارتباط، ذات وجود آن را زیر سوال برده است.

4- برای آنان که در هم آوا هستند ولی نمی نویسند نیز تنها این را می توانم بگویم که ما سالهاست که خواندن را فرا گرفته ایم ولی نوشتن را نه. نوشتن آفرینشی است که تنها از دست خدا بر می آید و انسان. بیایید در این تجربه با خدا شریک شویم.

5- من هنوز امیدوارم که روزی بیاید که باز هم مجبور باشیم برای در جریان هم آوا بودن ، ساعت به ساعت صفحه اصلی و کامنتهای آنرا چک کنیم.
پي نوشت: از اطاله كلام شرمنده!

Saturday, December 23, 2006

هم آوا و تجربه های آن

به نظر من هم آوا محیطی برای تجربه های مدنی جالبی است. نه به خاطر وبلاگ بودن اش بلکه بخاطر جمعی بودن اش. اگرچه ابهام های مهمی در پیش روی این حلقه ی کوچک جمعی وجود دارد ولی نه نتیجه که روند فراز و نشیب آن درسهای خوبی به همرا خود دارد. بنظرم اگر جمع ما را نمونه آماری کوچکی از جامعه ایرانی تلقی کنیم رفتارهای این جمع می تواند مشتی نمونه خروار باشد و آسیب شناسی آن می تواند آموزه های مفیدی برای جامعه در مقیاسی بزرگتر را بدست دهد. اگرچه همواره تعمیم دادن جز به کل خطاپذیر است ولی بی شک خالی از واقعیت های پنهان رفتاری جامعه ما نخواهد بود. اصلا قصد خوب یا بد خواندن رفتارها و تعامل ها را ندارم ولی این که ما تا چقدر با چند و چون رفتارهای گروهی و شیوه های همکاری و هماهنگی در یک فعالیت خود جوش گروهی آشنا هستیم و در تقابل با شرایط مختلف یک فعالیت گروهی که ممکن است سر زده از کل یا یک جز این گروه باشد چه کنش ها و واکنش هایی را از خود بروز می دهیم مشخص کننده میزان موفقیت ما در همدلی و هم آوایی است. بد نیست نگاهی به گذشته فعالیت وبلاگ تا چیزهایی روشن شود. زمانی با یک ایده این وبلاگ شکل می گیرد و کسی تلاش می کند تا دیگران را تشویق کند که در آن بنویسد ولی جز محدود نوشته هایی چیزی پدیدار نمی شود و عدم تعامل افراد وبلاگ را به خاموشی می برد. در دوره دوم با فعالیت مجدد وحید و احسان وبلاگ جانی دوباره می گیرد و در دوره ای دو سه ماهه وبلاگ جانی دوباره می یابد ولی دوباره این تب فروکش کرده و وبلاگ با تمام تلاشهایی که می شود خاموش می شود.یک حرکت گروهی حیات اش وابسته به حیات جز جز گروه است. اگر گروه هم آوا می خواهد زنده باشد باید جز جز آن فعال باشد.

Sunday, December 17, 2006

درود بر دیکتاتوری

ببه فرمان چوپان اعظم هم آوا، من نماینده چوپان روز جمعه هشتم دیماه سنه ی یکهزار و سیصد و هشتاد و پنج را روز گردهمآیی ببخشید روز شرف یابی تمامی هم آوایان برای دست بوسی چوپان یا نماینده چوپان تعیین میکنم البته در کنار این شرف یابی میتوانید گردهم آیی هم داشته باشید -اجازه میدهیم-
این فرمان بدون تغییر است و هم آوایان موظف و مکلفند خود را با آن هماهنگ کنند
این شرف یابی حتی با حضور یک نفر هم رسمیت خواهد داشت
مکان شرف یابی متعاقبا به اطلاع هم آوایان خواهد رسید
تا قبل از شرفیابی همه ی هم آوایان باید در گروه هم آوا در یاهو عضو شوند اگر بلد نبودید با نماینده چوپان یا پسرخاله نماینده چوپان (فرید) تماس بگیرید سرپیچی از فرمان مستوجب عقوبت شما خواهد شد
دیگر اوقات شریفمان را متلوف نفرمایید

شرف حضور داشته باشید
بهزاد

Saturday, December 16, 2006

تكيه بر ايام

گرچه مستیم و خرابیم چو شبهای دگر
باز کن ساقی مجلس سر مینای دگر
امشبی را که در آنیم غنیمت شمریم
شاید ای جان نرسیدیم به فردای دگر

متاسفانه فدا کردن امروز به بهانه رسیدن به فردای بهتر سنتی است که همه هم آوایان بر آن متفقند. می ترسم روزی پیش آید که همگی افسوس روزهایی را بخوریم، که گذشت و از دیدن دوستان حظی نبردیم.
پس پند حافظ بشنوید که می فرماید:

حافظا تکیه بر ایام چو سهو است و خطا
من چرا عشرت امروز به فردا فکنم

Tuesday, December 12, 2006

حقيقت و هويت

با خواندن یادداشت بهزاد در ارتباط با " انحراف حقیقتی تاريخی و ایجاد هویتی ساختگی" نکاتی درباره حقیقت و هویت به ذهنم رسید که در زیر می آورم:

1- به راستی "حقیقت" چیست و کجاست؟ آیا کسی می تواند بگوید که از حقیقتی به طور کامل آگاه است؟ امروزه برای همه ما بدیهی است که اگر اتفاقی همین الان در مقابل چشم 10 نفر بیفتد، هیچ یک نمی توانند ادعا کنند که از کل حقیقت این اتفاق آگاه است. نتیجه آن که ادعای " انحراف حقیقت" به همان اندازه بی اساس است که ادعای "حقیقت".

2- اما آنگاه که صحبت از "حقیقتی تاریخی" می شود باز هم مسئله پیچیده تر و دور از ذهن تر می شود. در جایی که نمی توان از حقیقتی در فاصله زمانی اندکی از امروز صحبت کرد، چگونه می توان در مورد "حقیقتی تاریخی" به طور قطعی اظهار نظر نمود.

3- بخش دوم عبارت بهزاد نیز جالب است، " ایجاد هویتی ساختگی". "هویت" نیز مانند "حقیقت" واژه ای است که با کمی غور در آن، تقدسش را از دست می دهد. به راستی آنچه ما به عنوان " هویت" مد نظر داریم چیست؟ بیایید ببینیم هویت قطر در نظر ما چیست. ما چقدر اطلاعات از قطر داریم؟ چقدر آن را می شناسیم؟ آیا هیچ یک از ما درباره قطر به تحقیق و تفحص پرداخته است؟
آنچه می دانیم آن است که در مورد قطر بی نظر نیستیم. یعنی وقتی واژه قطر را می شنویم تصویری از آن در مقابل چشمانمان مجسم می شود. ببینید این تصویر از کجا آمده است. خواهید دید که هویت مجموعه ای از اطلاعات است دم دستی، که در طول زندگی از موضوعی یه مغز ما رسیده است. یعنی اگر ما در عراق متولد شده بودیم ، هویت قطر برای ما متفاوت بود و اگر در شرق اروپا، احتمالا فکر می کردیم قطر غذایی محلی است.
پس " ایجاد هویتی ساختگی" بالنفسه چیز بدی نیست. چون اصلا "هویت" مفهومی است ساختگی.

4- تا اینجا ظاهراً من طرف قطری ها را گرفته ام و کارشان را توجیه کرده ام، اما من نیز چون بهزاد از اتفاق پیش آمده نگرانم و ناراحت و دل چرکین. پس به راستی ناراحتی ما از چیست؟
ناراحتی حقیقی ما از گذشته مان نیست، از حال و آینده ما است. در این دنیایی که حقیقت واژه ای است بی مسمی و هویت مجموعه ای است از اطلاعات دم دستی و ساختگی در حافظه چند ده ساله مردمان، ما نگران آنیم که هویتی که امروز در دنیا شکل می گیرد، هویتی نا مبارک باشد، چنان که در حال تولد است. امروزه هر کس خود را بهتر و بیشتر بنمایاند، هویتی بهتر دارد. به این دلیل است که قطر برای اثبات وجود خویش به دنیا ، برای آنکه به دنیا نشان دهد که چنین کشوری نیز وجود دارد، 3 میلیارد دلار تنها برای افتتاحیه مسابقات آسیایی هزینه می کند. چنین است که حضور در جام جهانی فوتبال برای کشورها مهم می شود و ما به مدد آن است که کامرون، سنگال، نیجریه، غنا و ساحل عاج را می شناسیم.

5- نتیجه آنکه همه دنیا قاعده بازی هویت سازی را آموخته اند و با آن در حال بازی و رقابت با یکدیگرند. ما نیز آنرا آموخته ایم. اما در ایران تنها به هویت سازی در درون می پردازند. هویت عصر پهلوی را برایمان ساخته اند، هویت دوره قاجار را ساخته اند و ما تصاویری که از شاهان قاجار داریم نتیجه هویت سازیهای عصر پهلوی و دوره متاخر است. اما آنچه ما در آن نا توانیم و شاید به قصد روی آن سرپوش گذاشته ایم، هویت سازی بین المللی است. درد آنجا است که روز به روز هویتمان را کشورهای همسایه می سازند، افتخاراتمان را از حافظه دنیا پاک می کنند و به نام خود می زنند. آنچه داشته ایم را از دست می دهیم و آنچه جانشین آن می شود هویتی تروریستی است. پس از ديگران گله نكنيد كه دراين دنيا ، هر كس به فكر موفقيت و پيشرفت خودش است.
درد ما اين است كه ما در اين بازي هيچ بردي نداشته ايم و هر روزمان لكه اي تاريك است بر تارك تاريخمان.

Sunday, December 10, 2006

کوروش آهسته باش که ما خوابیدیم

چند روزی هست که بازیهای آسیایی شروع شده و در طی این چند روز بجای تماشای شکوه و افتخار آفرینی ورزشکارانمان بیشتر شاهد توهین و تمسخر و انحراف تاریخ و هویت ایران هستیم .
نه تنها کشوری - بهتر بگویم شیخ نشینی- که حتی سابقه ی 50 ساله هم ندارد با خرج هزینه های میلیارد دلاری قصد انحراف تاریخ و ایجاد هویتی ساختگی برای قطر را دارد بلکه هر روز شاهدیم که در مقابل دیدگان مسوولین بی خیال ورزش کشور و حکومت به سادگی با انواع ناداوریها و حق کشی ها در واقع غرور یک ملت را به بازی گرفته اند
به راستی چرا باید امثال مهدی بی باک در مقابل دوربین های خبری و هنگام دریافت جوایز گریه کند و حاضر به گرفتن مدال نقره ای که به او تحمیل شد نباشد - هیچکدام از مسوولین هم پاسخی نمیدهند- و تنها پشت امثال رضازاده گارد میگیرند و به روی خود نمیآورند که هروز حقی ضایع میشود، آبرویی ریخته میشود، غروری شکسته میشود، هویتی جعل میشود و میراثی به یغما میرود
در پایان توجه شما را به این خبر سایت بازتاب در مورد افتتاحیه بازیها و جفایی که قطریها بر فرهنگ و هویت ما روا داشته اند جلب میکنم هرچند احتمالا از آن با خبرید
باور کنید بغض گلویم را میفشارد ...
تا بعد بدرود

Tuesday, December 05, 2006

شرح نكاتي چند...ه

شايد براي اولين بار است كه به صورت بداهه مي نويسم.ولي با توجه به وضع سكوت وسكون لازم ديدم چند نكته را با هم آوايان در ميان بگذارم.
اول .درباب ننوشتن.
چندي پيش درميان دوستان بحثي پيش آمد درخصوص فلسفه نوشتن. مواردي كه به نظر من ميرسد درحوزه ي همان بحث هاست.غرض از تقرير اين بحث قديم ، نيز اين است كه چرا اوقاتي با اشتياق مي نويسيم واوقاتي نه.
نوشته به مثابه ارتباط.
شايد از مهم ترين و متداول ترين اهداف هر نوشته اي ارتباط با ديگران است.خصوصا در زمانه اي كه ارتباط ديداري به حد اقل خود رسيده است ومقتضاي زندگي مدرن ارتباط به شيوه هاي ديرين را منسوخ كرده است. اين ارتباط معطوف به چندمقصوداست:
1- شرح نكته اي كه به نظر نويسنده دانستنش براي ديگران سودمند است.سودمندي در اين مورد را به معناي سودمندي نتيجه بگيريد(اصالت نتيجه يا نتيجه گرايي).
2- تحكيم ارتباط انساني بدون در نظر داشتن هيچ سود قابل حصولي.شايد در نوشته هاي هم آوا اين امر بيشتر مشهود باشد.همه شوخيها ، شرح گرفتاري ها ،طنز و مطايبات رادر ذيل اين عنوان مي توان مندرج كرد.
3- ارتباط به عنوان دعوت به مشاركت در تجربه ي از سر گذشته. اين مورد نيز در هم آوا مسبوق به سابقه است. معرفي كتاب هاي ارجمند خوانده شده ،فيلم هاي ديده شده و... در چهارچوب همين مشاركت قابل دريافت وتبيين است.
نوشتن به مثابه ثرهنري.
در مواردي نوشتن في نفسه اهميت پيدا مي كند و در واقع نوشتن خود تجربه اي هنري مي شود. به نظر من مشكل ترين نوع نوشتن اين گو نه است .تجربه اي در حد جان كندن و زادن دو باره. به معنايي زايش اثري هنري.
نوشتن به مثابه ي تحديد حدود فاهمه.
در باب اين موضوع بسيار مي توان نوشت كه لاجرم بسيار هم بايست انديشد. غرض رده بندي انواع نوشتن است.وگرنه خود اين موضوع محل مناقشه متفكران و فيلسوفان است .براي شرح اين نكته شايد شرح گزاره از كتاب رساله منطقي - فلسفي ويتگنشتاين بد نباشد كه : "حدود فاهمه همانا حدود ناطقه است".يا "هرچه را نتوان گفت معناي نيز برايش متصور نتوان شد".
به هر تقدير منظور ايناست كه بعضي از نو شته مشمول اين گونه است. نوشتن به اين سبك نيز سخت صعب است. اين سبك نوشتار را سبك استدلالي - استفهامي بخوانيد.
***
اين همه مقدمه اي است كه چرا نوشته ها در هم آوا كم شده است.كل نوشته ها در اين تبيين ارائه شده مورد بازبيني قرار دهيد واز من قبول بفرماييد نوشتن چندان ساده نيست .پس نا اميد نشويم كه بعضي وقت ها ستاره نوشتن در هم آوا كمي افول كند.
به همه اين دلايل احوال شخصي نويسندگان را اضافه كنيد،در زمانه اي كه "منزل بس خطرناك واست ومقصد بس بعيد" و "ز منجنيق فلك سنگ فتنه مي بارد" زياد هم نااميد نباشيم. كه "وفا كنيم و ملامت كشيم وخوش باشيم كه در طريقت ما كافري است رنجيدن".
***
اما در خصوص اقتراح بهزاد در مورد انتخابات من نيز موافقم اين موضع به بحث گذاشته شود.نه حتما از موضع سياسي صرف بل نگاه هاي غير سياسي كه مي توان به مقوله انتخابات به معناي اعم و انتخابات شورا ها به معناي اخص داشت. به تعبيري ديگر مديريت در مقطع كنوني معطوف به نتيجه مطلوب مي شود يا خير ؟ مراد از مديريت ، مديريت شهري است آنهم به شكل شواريي.
***
موخرات :
- متن فوق چون چند بار بازنويسي نشده لاجرم ساختار سستي به لحاظ مضمون و شيوه بيان دارد فلذا پيشا پيش از همه هم آوايان عذر مي خواهم.
- چون متن ارائه شده خيلي خلاصه وسر دستي نوشته شد احتمالا مواردي به صورت مبهم بيان گرديدواين اشكال هم بر مي گردد به عدم توانايي من در مجمل نويسي(به عبارت بهتر در نوشتن) و هم به اينكه در محيط بلاگ شايد بيش از اين نتوان نوشت.
ابوالحسن

Monday, December 04, 2006

سکوت سرشار از ناگفته ها ست

1- سکوت سرشار از ناگفته هاست اما باید روزی شکسته شود
خوب مثل اینکه نوشتن در مورد انتخابات رو باید فراموش کرد چون با رایزنی هایی که انجام شد با توجه به آمادگی موضوع برای خارج شدن از حد و مرزهای سیاسی و ... احتمالا کسی حاضر به نوشتن نیست

2- از این که بگذریم مثل اینکه غیر از دو نفر که در مورد هم آیش هم آوا خبر دادند - یکی مثبت و یکی معذور- سایرین به این امر مشتاق نیستند به همین خاطر چون شما تمایل خود را ابراز نکردید من هم تاریخ هم آیش رو یک هفته عقب میاندازم تا فرصت برنامه ریزی داشته باشید
یعنی گردهمایی رو پنجشنبه 23 آذر ماه برگزار میکنیم .
زمان دقیق و مکان هم بعد از طریق ایمیل به اطلاع همگی خواهد رسید اگه نظری دارید حتما بنویسید

3- در ضمن همه ی اعضای هم آوا باید در گروهی که فرید در یاهو ساخته عضو شوند برای این کار تا گردهمایی هم آوا فرصت دارید از این پس تمام اخبار و اطلاعات از طریق این گروه به اطلاع همه خواهد رسید
برای عضویت در این گروه میتونید یک ایمیل به آدرس زیر بزنید یک ایمیل از طرف یاهو برای شما میاد که لینک عضویت در گروه رو نوشته روی اون کلیک میکنید و اطلاعات خودتون رو ثبت میکنید مشکلی بود ایمیل بزنید:

ham-ava-subscirbe@yahoogroups.com

4- اعضایی که در گروه هم آوا در یاهو عضو هستند و آنهایی که جدید عضو میشوند باید تا تاریخ برگزاری همآیش حداقل 10 عنوان از کتابهای خود را در کتابخانه هم آوا ثبت کنند این کار برای شرکت در همآیش ضروری است نگین که نگفت چون دودش به چشم خودتون میره- روز همآیش میفهمید کدوم دود رو میگم
5- سرزدن به وبلاگ گذاشتن کامنت و نوشتن مطلب برای هم آوا یادتون نره با شما هستم : مهسا، فاطی، امید، کیا، الله یار، فرید، مهرداد، بیژن
یه ردی از خودتون نشون بدید وگرنه تحت پیگرد بازرس هم آوا قرار میگیرید

تا بعد بدرود

Saturday, December 02, 2006

سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت ...

سلام به همه ی هم آوایان گرامی
بعد از یک غیبت چند هفته ای با اجازه چوپان هم آوا لازم دیدیم ظهور کنیم شاید اوضاع هم آوا به سامان درآید
1- اول اینکه هم آیش بعدی هم آوا پنجشنبه همین هفته مورخ 16 آذر 85 برگزار خواهد شد. از همه ی هم آوایان صمیمانه درخواست میشود با حضور در این هم آیش با شکوه علاوه بر عمل به وظیفه و تکلیف شرعی جمعی مشت محکمی در آستانه انتخابات به دهان استکبار جهانی بکوبند
سایر موارد این هم آیش از طریق ایمیل به اطلاع دوستان خواهد رسید
2- انتخابات شوراها و خبرگان رهبری در اواخر این ماه برگزار میشود بهت و سرگردانی عجیبی مردم را فراگرفته به نظرم هیچکس حتی یارای سخن گفتن یا حتی اندیشیدن در خصوص سرنوشت و ... را دیگر ندارد سرمای جانکاهی است ، به نظر میآد در بی تفاوت کردن ملت و یکه تازی در میدان بی سوار با کمترین هزینه های سیاسی و اجتماعی کاملا موفق عمل کرده اند
با این اوصاف مناسب است که در مورد این انتخابات و مسائل مختلف آن به بحث پرداخته شود تا هم کمی اطلاع رسانی و در سایه آن آگاهی جمعی حاصل شود هم کمی یخمان آب شود
لذا در هفته جاری موضوع وبلاگ هم آوا به انتخابات اختصاص خواهد داشت
لطفا در این هفته مطالب خود را حول محور انتخابات پست کنید البته اگر موافق هستید
3- در پایان از شما ملت غیور هم آوا درخواست میشود با حضور پر رنگ خود در صحنه (وبلاگ هم آوا) همچون گذشته برگ زرین دیگری بر تاریخ درخشان هم آوایان بیافزایید

تا بعد بدرود