هم آوا

Thursday, February 24, 2005

شعر جديد

شعرجديدم با نام "کدام عشق" 2/1/1384 را در وبلاگ خودم تنبور بخوانيد و
"خيالي كه نيست"
شعرديگري ست مربوط به تاريخ 8/12/1383

مهرداد

نمايشگاه شاهكارهاي نگارگري ايران

چندي است كه موزه هنرهاي معاصر نمايشگاهي از گنجينه نگارگري ايران برپا كرده است كه ديروز فرصتي دست داد تا از اين آثار ديدن كنم. زيبايي و ظرافت اين آثار به حدي است كه هر بيننده اي را بهوجد مي آورد.صرف نظر از تلاش دست اندر كاران موزه براي جمع آوري اين آثار مواردي بسيار دردناك در موزه چشم تيزبينان را به درد مي آورد.
اين گنجينه درمحيط مناسبي ارائه نشده اند
رطوبت محيط و از آن مهم تر استفاده از نورلامپ هاي معمولي كه داراي يووي بوده و بشدت به اين آثارلطمه ميزنند از مواردي است كه شديدا اين آثار را تهديد مي كند.واقعا نتاسفم كه هنر اين آب و خاك به دست كساني ست كه ارزش ان را نمي دانند
تنها وقتي زيبايي بي حد اين آثار را ببينيد به عمق نگراني و ناراحتي من پي مي بريد.
سال نو بر شما مبارك باشد دوستان عزيز

ستاد مبارزه با عملی های وبگرد

بیانیه شماره 5

مسابقه بزرگ جمله سازي

در راستاي توانمند سازي اعضا وبلاك و مبارزه با شبيخون فرهنگي غرب روابط عمومی سمع برگزار مي كند: مسابقه بزرگ جمله سازي هم آوا
به نفرات اول تا يازدهم اين مسابقه جوايز نفيسي اهداخواهد شد.
شركت كنندگان بايد باكلمات زير جمله ساخته و بصورت كامنت جملات خود را براي همين مطلب پست كنند

ديگه، ميگذارم،غلط، كامنت ، كردم
خوب، ديگه، پست ،شرمنده ام، مطلب، مي كنم، ببخشيد،
بعد، دفعه، مي دم، باشه،قول، دفعه،آخرم،
نمي دادن، وبلاگ، تو، سراغ، رو، راه، رو ، يارو، مي گرفت، كد خدا،
تو، لاغري، ميرد، فكر،پروري، وبلاگ ،يكي، از،در، كه، آني
با، بي كار ، دنبال،اين، مرتيكه، برو، كارت ،وبلاگ ات

روابط عمومی ستاد مبارزه با عملی های وبگرد

Thursday, February 17, 2005

ستاد مبارزه با عملی های وبگرد

بیانیه شماره 6


رحمت بر پدر و مادر کسی که اینجا مطلب بنویسد


روابط عمومی ستاد مبارزه با عملی های وبگرد


جشنواره اولین برخورد فرهنگی با عملی های وبگرد

ستاد مبارزه با عملی های وبگرد
بیانیه شماره 4


روابط عمومی سمع روز گذشته نتیجه دور اول بررسی ارزشی اعضا هم آوا را طی بیانیه ای اعلام کرد. هیات داوران سمع پس از بررسی صفحه صفحه ی وبلاگ و شور در مورد مطالب ارسال شده از زمان راه اندازی وبلاگ تا امروز با تشکر از کمیته تدوین و تنظیم سند راهبردی ستاد مبارزه با عملی های وبگرد نظر خود را به شرح ذیل اعلام کرد

هیات داوران ضمن تشکر از آنهایی که اصلا عضو وبلاگ نشده اند چه با دعوت چه بدون دعوت گونی بنفش خود را به خاطر تلاش در عدم ارسال حتی یک کامنت یا مطلب در وبلاگ بطور مشترک به خانم ها لیلا و فرناز اعطا می کند

هیات داوران ضمن تشکر از آنهایی که وقت دیگران را با مطالب بی اهمیت تلف نمی کنند جایزه گونی نارنجی خود به خاطر تلاش در خودداری از ارسال بیش از یک مطلب آن هم از نوع بی مصرف (مزخرف خودمان) از زمان شروع وبلاگ تا کنون را بطور مشترک به آقایان قارداشی، فرید و کیا اعطا کرد

هیات داوران با اکثریت آرا زنبیل زرشکی خود، به خاطر تلاش در عدم ارسال بیش از یک مطلب بدرد بخور از زمان آغاز فعالیت وبلاگ را بطور مشترک به آقایان امید و احسان تقدیم کرد

هیات داوران سمع پس از بررسی صفحات مختلف ضمن قدردانی از بهزاد به سبب تلاش در شکل گیری وبلاگ زنبیل نارنجی خود، به خاطر تلاش در خودداری از ارسال بیش از دو مطلب بدرد بخور از زمان راه اندازی وبلاگ تا کنون را به آقای مهدی اعطا کرد

هیات داوران جایزه زنبیل زرد کامنت گذار میهمان، برای تلاش در عدم ارسال بیش از دوکامنت را با اکثریت آرا به آقای مانی اعطا کرد

هیات داوران جشنواره با اکثریت آرا سبد برنزی خود، به خاطر تلاش در ارسال کمتر از 11 مطلب بی مزه اما قابل تامل را به مهرداد اعطا کرد

هیات داوران جشنواره اولین برخورد فرهنگی با عملی های وبگرد متفقا سبد نقره ای خود، به خاطر تلاش در ارسال مطالب متوالی، اطلاع رسانی فرهنگی، معرفی آثار ادبی ، کامنت گذاری و تحلیل سینمایی را به آقای وحید اعطا کرد.

هیات داوران جشنواره با امید به تلاش بیشتر اعضای وبلاگ کسی را مستحق دریافت جایزه سبد طلایی ندانست

لازم به ذکر است که بنا به گفته مدیران جشنواره مهرداد به نشانه اعتراض به حرکت زشت عملی های وبگرد از دریافت چایزه خود داری کرد و با ناراحتی محل برگزاری مراسم اعطای جوایز را ترک گفت! این در حالی ست که بعضی از تحلیلگران حرکت وی را نه برای اعتراض به حرکت عملی ها که به نشان اعتراض به رای هیات داوران می دانند

روابط عمومی ستاد مبارزه با عملی های وبگرد

Monday, February 14, 2005

ماجراي زندان ابو قریب و خاطره ای از یک آزاده

عموی من 8 سال و نیم در بند اسارت صدامی بود که امروز حال و روزاش را دیده اید.چندی پیش همان موقع که ماجرای شکنجه کردن زندانیان عراقی در زندان ابوقریب توسط آمريكايي ها بالا گرفته بود و سيماي لاريجاني مردم را به راهپيمايي اعتراض آميز در اين خصوص دعوت مي كرد، عموی ام از زمان اسارت اش می گفت از اينكه چگونه گلوله بر سينه اش چند سانتي بالاتر از قلب اصابت مي كند و او در حالي كه بيهوش شده به اسارت در مي آيد.او را به بغداد منتقل مي كنند درست به همان جايي كه امروز عراقي ها در آن گرفتارند و شكنجه مي شوند به ابوقريب. از مداوا خبري نيست. ضجه هاي يك زخمي را كسي نمي شنود. حتي به حال خودش هم رهايش نمي كنند. ساعتي نمي گذرد كه بازپرسان سرميرند و شكنجه آغاز مي شود! پوتين ها همان جايي را هدف مي گيرند كه گلوله پيش از آن متلاشي كرده است... صداي ناله اين اسير را اما هيچ كس نمي شنود. ابوقريب زندان نيست شكنجه گاه اسراي جنگي است. زخم گلوله نه با دارو كه با خاك پوتين و ضربات كابل پس از ماهها التيام مي يابد اما زخم روح اش سالها طول مي كشد تا فراموش شود....

عمو ماجراي زندان را شنيده بود با او تماس مي گيرم همان طور كه هنگام دستگيري صدام با او تماس گرفته بودم و تبريك گفته بودم. خوشحالي خود را پنهان نمي كند از شكنجه عراقي ها مي گويم آيه اي از قران مي خواند كه تاوان رفتارشان با ما را پرداخت ميكنند. صحبت به راهپيمايي اعتراض آميز عليه رفتار با اسراي عراقي كه مي رسد خون اش به جوش مي آيد: "وقتي ما زخمي و درمانده در ابوقريب شكنجه مي شديم آقايان كجا بودند كه راهپيمايي به راه بيندازند.چرا كسي اعتراضي نكرد؟ "
بدنم سرد مي شود، ناراحتي تمام وجود ام را پر ميكند. جز ابراز تاسف چيزي نمي توانم بگويم. تصوير سينه شكافته اش لحظه اي از ذهنم مي گذرد.به روح بزرگ اش مي انديشم روحي كه تازه داشت التيام مي يافت.به سالهاي جواني اش فكر ميكنم كه در اسارت گذشته ، به ظلمي كه بر او رفته است فكر مي كنم شايد ظلمي كه در عراق بر او رفته است شايد قابل بخشايش باشد ولي ظلمي كه در كشوراش بر او مي رود با هيچ منطقي بخشودني نيست...با هيچ منطقي!

Sunday, February 13, 2005

فلسفه عاشورا


  • از زبان شخصي كه در خصوص عاشورا صحبت مي كرد نكته اي شنيدم كه تفكر برانگيز بود و جالب.مي گفت حركت عاشورا بيش از هرچيزي نشان دهنده قيام عليه حكومتي است كه اگرچه ديني است و نقاب اسلام بر چهره دارد ولي يكسر كفر و باطل است. بايد از نام ها رها شد و نيت ها را جست...

  • خواندن اين داستان كوتاه گلشيري را براي ظهر روز عاشورا توصيه مي كنم: معصوم دوم

  • تصوير شجاع و جسور امام حسين كه با جماعتي اندك به نبرد با ظلم بر مي خيزد ستودني تر است تا معصومي كه مظلومانه ، تشنه لب شهيد مي شود و مستحق دلسوزي است ...

  • ظلم چهره هاي زيادي دارد هميشه گرگ در پوستين بره نيست گاهي لباس عوض مي كند...
    تضرع تفكر را محو مي كند...

Friday, February 11, 2005

ستاد مبارزه با عملي هاي وبگرد

بيانيه شماره 3

سند راهبردي مبارزه با عملي هاي وبگرد
روابط عمومي سمع (ستاد مبارزه با عملي هاي وبگرد) خرسند است كه به اطلاع كليه وبوند هاي(شهروندهاي وبي) عزيز برساند كه سند راهبردي مبارزه با عملي هاي وبگرد تهيه و تنظيم گرديده و بدين وسيله به اطلاع عموم رسانده مي شود:

مقدمه
به منظور كاهش و مبارزه با فعاليت هاي غيرموثر و آداب ناپسند وبگرداني كه بنا به عادت، وقت خود و ديگران را در وب تلف مي كنند سمع بر خود ضروري مي داند كه طي برنامه اي منظم و مدون راهكارهاي اجرايي مبارزه با اين بلاي وب سايت سوز را بكار گيرد.

چشم انداز
وب سايتي شاداب، وبلاگي پويا، وبگردي نه!

ماموريت ها
راه اندازي كميته نظارت و ارزيابي بر عملكرد اعضاي وب سايت و وبلاگ ها
برگزاري دوره هاي آموزشي پرورشي براي افراد معرفي شده از سوي كميته نظارت و ارزيابي
حمايت و شكل دهي فعاليت فرهنگي – آموزشي
بكارگيري سياست هاي تشويقي بمنظور ارتقا فرهنگ اعضا
راه اندازي دارالتاديب مجازي براي وبگردان كمتر از 18 سال
راه اندازي دارالتنبيه براي وبگردان بالاي 18 سال
تمسك به فرايند هاي متافيزيكي(دعا، نفرين، آفرين، دخيل، جادو و جنبل...)

اهداف
كاهش وبگردي
ارتقا فرهنگ وبلاگداري و وبسايت داري
افزايش فعاليت هاي مفيد و موثر در وب
افزايش تعداد مطالب منتشر شده در روز، هفته، ماه، سال
افزايش تعداد كامنت هاي مطالب منتشر شده
آموزش و توانمند سازي اعضا وبلاگ
تاديب عملي هاي وبگرد
پرچم كردن يقه ننويسنده ها در وبلاگ!*

راهبرد ها
سرمايه گذاري در زمينه هاي فرهنگي آموزشي
حمايت از فعاليت هاي فرهنگي آموزشي
حمايت ازفعاليت هاي خودجوش و خودكوش
مبارزه با جريان هاي منفي و ناهمساز
بكارگيري سياست هاي تشويقي و تنبيهي
اطمينان از ضمانت اجرايي داشتن برنامه ها

راه كارها
برگزاري كلاس هاي آموزش مجازي وبلاگ نويسي
معرفي و تشويق وبلاگ نويس هفته، ماه، سال
برگزاري جشنواره وبلاگ نويسي
برگزاري كارگاه هاي وبلاگ داري ، كامنت گذاري و وبلاگ خواني
انتشار آمار مطالب منتشر شده توسط اعضا
معرفي و تنبيه وبلاگ ننويس هفته
اعطا سبد طلايي به نويسنده برتر سال
اعطا سبد نقره اي به نويسنده برتر ماه
اعطا سبد برنزي به نويسنده برتر هفته
اعطا زنبيل زرشكي به ننويسنده برتر سال
اعطا زنبيل بنفش به ننويسنده برتر ماه
اعطا زنبيل نارنجي به ننويسنده برتر هفته

طرح
بمنظور اجراي طرح به همه افرادي كه در اين وبلاك عضو هستند از زمان انتشار اين مطلب يك هفته فرصت داده مي شود تا فعاليت و حضور خود را در وبلاك به اي نحو كان نشان دهند وگرنه مطابق با برنامه كاري با آنها برخورد خواهد شد.
برنامه زمانبندي طرح در بيانيه بعدي به اطلاع خواهد رسيد.

روابط عمومي سمع
كميته تنظيم و تدوين سند راهبردي مبارزه با عملي هاي وبگرد

* گرته برداري معنايي كلمه اي از حسن فلسفه

Sunday, February 06, 2005

عندر باب عدبیاط نگارش 2

آوردح عند کح شیخ کاطب علکطبا روذی بح بالین بیماری شطافط عذ برای عیادط. بیمار کح چشمانی زعیف داشط و حالی نضار شیخ را با تبیب اشطباح گرفط و عذ شیخ نصخح ای برای مداوا تلب کرد. شیخ درماندح عذ اثرار ذیاد وی کاقزی یافط و دوصح ختی بنوشط. عما عذ آنجا کح نمی خواصط خوردن چیض خاثی را طوثیح کند، چنین بنوشط:
" بیمار عذ جحاذ حازمح صخط در رنج اصط، بح خفطن ذیاد و خوردن کم طوثیح می گردد.لظا عذ برای جحاذاط اش سبح بخصبد، زهر بخورد، شب دگر بارح بخصبد "
فردا روذ خبر آوردند یا شیخ بیمار جان به جان آفرین طصلیم کردح عصط! شیخ پرصید عذ چح روی کح دوش صالم بود!؟ گفطند: تبیبی بر بالین اش رفطح و "ظَهر" بر وی طجویض کردح عذ برای مداوای درد جحاذ حازمح اش!!!!!!!!

کاطب علکطبا

یادداشتهای جشنواره ی فیلم-1

صحنه های خارجی
اول: " صحنه های خارجی" ساخته ی فیلمساز جوان علیرضا رسولی نژاد با هر معیاری فیلم متفاوتی است. نه این جمله هم کافی نیست. چه بسیار فیلمها که صفت متفاوت بودن را یدک می کشند. حتی آوردن صفاتی چون "فیلمی معاصر و جسورانه در باب ایران معاصر" هم برای این فیلم هیچ تصویری از آن ارائه نمی دهد. چنین صفاتی هم که به بسیار فیلمها در این سالها اطلاق شده اند، حالا با فیلم رسولی نژاد "بی معنا" می شوند. چه از جمله مضامین فیلم یکی همین بی معنا شدن هر مفهومی در زندگی روزمره ی ما در این سالهاستدوم: " صحنه های خارجی" به لحاظ مضمونی فیلمی درباره ی تناقض های زندگی ماست. تناقض هایی که همه ی عرصه های زندگی ما را در برگرفته: از خیابان تا دانشگاه، از بازار تا فرهنگ و از روزمرگی تا هرتلاشی برای گریز از این روزمرگي. اما آنچه که این فیلم را به اثری مهم تبدیل می کند یکی در ساختاری است که همپای مضمون آن پیش می رود و دیگری در شجاعت آن است در نشان دادن این که خود نیز در غرقه شدن در این فضای سرشار از تناقض جزئی از این سیستم است. رسولی نژاد نه فقط عالم و آدم معاصر ایرانی را سرخوشانه به ریشخند می گیرد، که خود و فیلمش را هم موضوع چنین حمله ای قرار می دهد. همین صداقت اوست که فیلم را هم متوازن می کند (پس از دیدن چنین فیلمی بحث از مفهوم توازن بیشتر به شوخی شبیه است!) و هم به غنای مضمونی آن می افزایدسوم: امتیاز رسولی نژاد تنها در این نیست که به گواهی فیلمش بسیار خوب فیلم دیده و از سینمای نوجوی روز خوب تاثیر گرفته بلکه بیش از آن به شناخت و دانش عمیق او از بحث ها و جریانهای فکری غالب در فضای بیست ساله ی این سرزمین برمی گردد. بی جهت نیست که با نامهایی جون جواد طباطبایی، مراد فرهادپور، میشل فوکو و ... مدام در این فیلم بازی می شودچهارم: دامنه ی ایده ها و ظرافت های فیلم فراوانند: از نطق وودی آلن در باب تناقض های زندگی ایرانی! تا تناقضات میان اعتقادات مذهبی با جلوه های مدرن زندگی، از علاقه به کتاب خوانی و فلسفه خوانی نسل معاصر تا تناقضات معماری مساجد تا وضعیت ساخت و ساز! و انبوه ایده های دیگر. فیلم نشان می دهد که ما در ایران چگونه توانستیم در عین حال که میشل فوکو بخوانیم به ساخت و ساز و دلالی هم بپردازیم
ادامه

پانوشت: این برای آنکه به وبلاگ وحید هم سربزنید

Wednesday, February 02, 2005

حكايت قرابت چوپان و روشنفکر

باب اول: اندر آداب نوع نگاه

آورده اند که سالها پیش چوپانی می زیست کریح المنظر و صحیح المحضر، چوپان سالهای سال قرین گله بود و صاحب دوصد کله، آن هم از نوع پرورده! آنقدر اندر احوالات گله تعمق کرده بود که خود را خدای گله بانی می دانست و الهه چوپانی! از گاف و لام گله گرفته تا های کله همه را خورده بود و آبی هم از رو. هر روز گوسفندان را هدایت همی فرمود و از خوب و بد روزگار بر آنها سخن همی راند تا بدان پایه که گوسفندان بدون اذن وی آب نمی نوشیدند و قضای حاجت روا نمی دانستند! برای گوسفندان از خطرات گرگ می گفت که درنده است و تند خوی و نگون، و مزایای یونجه که مفید جهاز هاضمه است و تسویه گر خون.گوسفندان که مشعوف این همه علم بلاغت، مرید سینه چاک چوپان بودند و دعای گوی درگه خوبان، به سر جنباندنی از وی آسیمه سر به به کنان طاعت امر همی کردند و سر بر امر وی فرو همی آوردند.روزی چوپان زیر درختی لمیده بود و نی می نواخت که صدایی شنید. سر بداشت و در فرادست خود رندی را دید آبله روی و بذل گوی.رند به طلب آب همی آمده بود.لختی گذشت و سر صحبت باز همی شد که من چنان و تو چنان و و من ال و تو بل. چوپان از گوسفندی گوسفندان گفت و امارت خویش و رند از فرمانروایی خود بر دیاری دور دردست و به خود همی بالید که من بر آدمیان همی حکم رانم تو بر گوسفندان! تو کجا و من کجا. این قصه بر چوپان سخت سنگین آمد و با خود گفت مگر من چه از این آبله روی درشت گوی کم دارم که او آدم براند و من گوسفند!؟ رند که خشم را در دیدگان چوپان بدید با خود گفت هوا پس است نیش خندی زد و بدرودی گفت و دور همی گشت.فردا روز چوپان گوسفندان را به صاحبان همی سپرد و سوی ده بالا بار ببست. ده بالا که خیلی دور می نمود از آن روی انتخاب گشت که کسی وی را به چوپانی بازنشناسد که آنگاه تشت آبروی اش از بام بر می افتاد! چوپان در ده بالا سکنی گزید و روز تا شب و شب تا روز خلوت همی کرد در حجره ای حقیر در میدان شهر و اندر باب انسان ها تفکر همی فرمود و کتب ممنوعه قراعت همی کرد.القصه آنقدر تابلو بازی در بکرد که آدمیان گمان کردند خبری است و اندک اندک دور او حلقه زدند و وی افاضات همی فرمود.هر شب کتابی بر می خواند و الفاظی قلنبه سلنبه از بر می کرد تا فردا روز ملت را انگشت به دهان کند که العجب خدای علم است وی.آنچنان سخن می راند که گویی علامه دهر است مرجانه بحر، و فتوی همی داد و حکم همی کرد و خط و ربط همی داد و هیچ کس را قبول نداشت الاخودش. رفته رفته به سبب رفتار مردم و قلت فکرش بر او مشتبه گشت که کسی باشد همی! از این روی سایر آدمیان در چشم اش گوسفندی بیش نمی نمودند که مسبوق به سابقه بود بر او! و او همه را با یک چوب همی راند.

شيخ الحكايه

پانوشت: اين متن خيالي بوده و هرگونه تشابه شخصيت ها بخصوص گوسفندان به افراد حقيقي و حقوقي كاملا اتفاقي است