شرح نكاتي چند...ه
شايد براي اولين بار است كه به صورت بداهه مي نويسم.ولي با توجه به وضع سكوت وسكون لازم ديدم چند نكته را با هم آوايان در ميان بگذارم.
اول .درباب ننوشتن.
چندي پيش درميان دوستان بحثي پيش آمد درخصوص فلسفه نوشتن. مواردي كه به نظر من ميرسد درحوزه ي همان بحث هاست.غرض از تقرير اين بحث قديم ، نيز اين است كه چرا اوقاتي با اشتياق مي نويسيم واوقاتي نه.
نوشته به مثابه ارتباط.
شايد از مهم ترين و متداول ترين اهداف هر نوشته اي ارتباط با ديگران است.خصوصا در زمانه اي كه ارتباط ديداري به حد اقل خود رسيده است ومقتضاي زندگي مدرن ارتباط به شيوه هاي ديرين را منسوخ كرده است. اين ارتباط معطوف به چندمقصوداست:
1- شرح نكته اي كه به نظر نويسنده دانستنش براي ديگران سودمند است.سودمندي در اين مورد را به معناي سودمندي نتيجه بگيريد(اصالت نتيجه يا نتيجه گرايي).
2- تحكيم ارتباط انساني بدون در نظر داشتن هيچ سود قابل حصولي.شايد در نوشته هاي هم آوا اين امر بيشتر مشهود باشد.همه شوخيها ، شرح گرفتاري ها ،طنز و مطايبات رادر ذيل اين عنوان مي توان مندرج كرد.
3- ارتباط به عنوان دعوت به مشاركت در تجربه ي از سر گذشته. اين مورد نيز در هم آوا مسبوق به سابقه است. معرفي كتاب هاي ارجمند خوانده شده ،فيلم هاي ديده شده و... در چهارچوب همين مشاركت قابل دريافت وتبيين است.
نوشتن به مثابه ثرهنري.
در مواردي نوشتن في نفسه اهميت پيدا مي كند و در واقع نوشتن خود تجربه اي هنري مي شود. به نظر من مشكل ترين نوع نوشتن اين گو نه است .تجربه اي در حد جان كندن و زادن دو باره. به معنايي زايش اثري هنري.
نوشتن به مثابه ي تحديد حدود فاهمه.
در باب اين موضوع بسيار مي توان نوشت كه لاجرم بسيار هم بايست انديشد. غرض رده بندي انواع نوشتن است.وگرنه خود اين موضوع محل مناقشه متفكران و فيلسوفان است .براي شرح اين نكته شايد شرح گزاره از كتاب رساله منطقي - فلسفي ويتگنشتاين بد نباشد كه : "حدود فاهمه همانا حدود ناطقه است".يا "هرچه را نتوان گفت معناي نيز برايش متصور نتوان شد".
به هر تقدير منظور ايناست كه بعضي از نو شته مشمول اين گونه است. نوشتن به اين سبك نيز سخت صعب است. اين سبك نوشتار را سبك استدلالي - استفهامي بخوانيد.
***
اين همه مقدمه اي است كه چرا نوشته ها در هم آوا كم شده است.كل نوشته ها در اين تبيين ارائه شده مورد بازبيني قرار دهيد واز من قبول بفرماييد نوشتن چندان ساده نيست .پس نا اميد نشويم كه بعضي وقت ها ستاره نوشتن در هم آوا كمي افول كند.
به همه اين دلايل احوال شخصي نويسندگان را اضافه كنيد،در زمانه اي كه "منزل بس خطرناك واست ومقصد بس بعيد" و "ز منجنيق فلك سنگ فتنه مي بارد" زياد هم نااميد نباشيم. كه "وفا كنيم و ملامت كشيم وخوش باشيم كه در طريقت ما كافري است رنجيدن".
***
اما در خصوص اقتراح بهزاد در مورد انتخابات من نيز موافقم اين موضع به بحث گذاشته شود.نه حتما از موضع سياسي صرف بل نگاه هاي غير سياسي كه مي توان به مقوله انتخابات به معناي اعم و انتخابات شورا ها به معناي اخص داشت. به تعبيري ديگر مديريت در مقطع كنوني معطوف به نتيجه مطلوب مي شود يا خير ؟ مراد از مديريت ، مديريت شهري است آنهم به شكل شواريي.
***
موخرات :
- متن فوق چون چند بار بازنويسي نشده لاجرم ساختار سستي به لحاظ مضمون و شيوه بيان دارد فلذا پيشا پيش از همه هم آوايان عذر مي خواهم.
- چون متن ارائه شده خيلي خلاصه وسر دستي نوشته شد احتمالا مواردي به صورت مبهم بيان گرديدواين اشكال هم بر مي گردد به عدم توانايي من در مجمل نويسي(به عبارت بهتر در نوشتن) و هم به اينكه در محيط بلاگ شايد بيش از اين نتوان نوشت.
ابوالحسن