هم آوا

Wednesday, July 30, 2008

دف در ملبورن

یادم میاد یه بار شجریان یه کنسرت توی امریکا بر گزار کرده بود و یکی از وبلاگ نویسها رفته بود و کلی در موردش نوشته بود و به به و چه چه. اون موقع فکر می کردم که ببین ها، ما توی ایران نمی تونیم کنسترتش رو بریم اونوقت اینا تو خارج میرن کنسرت شجریان.
حالا همون حکایت برای ما تکرار شد ولی اینبار ما اونور قضیه بودیم. خلاصه اش کنم که گروه کامکارها شنبه هفته پیش اومده بود ملبورن. ما هم که باید می رفتیم و رفتیم و جای همه دوستان خالی چه حالی بردیم.

1- کنسرت به دو قسمت تقسیم شده بود. قسمت اول اهنگهایی به زبان فارسی با اشعاری از مولوی و نیما و خیام و قسمت دوم آهنگهایی به زبان ترکی. نکته بسیار قابل توجه ساختار کنسرت بود. از ساختار سنتی موسیقی ایران و کنسرتهای ایران خبری نبود. خیلی متخصص موسیقی نیستم ولی می دانم که با پیش درآمد آغاز می کنند و سپس به سراغ آواز می روند و بعد از آن آرام آرام فرو می نشینند. اما در کنسرت برگزار شده در ملبورن ساختار مانند کنسرتهای خارجی بر اساس تک آهنگ ها بود. یعنی آهنگ به آهنگ اجرا می شد که هر کدام از آنها بین 6 تا 10 دقیقه طول می کشید. به نظرم برای مخاطب خارجی که با موسیقی ما آشنا نیست بسیار تدبیر درستی بود. ما نیز بسیار لذت بردیم.

2- خواننده بخش فارسی کنسرت دختر یکی از کامکارها بود. قطعا در ایران این امکان برایشان وجود ندارد که از این خواننده جوان خود استفاده کنند. چرا که دختر است. ولی اینجا بسیارزیبا از او استفاده کردند و او نیز بسیار زیبا خواند. هم آوایی ها و تنظیم آهنگها بسیار زیبا بود. برای کسانی که زبان ما را نمی دانستند، هم آواییها بخشی از موسیقی شده بود که آنرا بسیار زیبا می نمود. یکی از دوستان خارجی ما چشمانش را بسته بود و خود را غرق کرده بود در فضای موسیقایی.

3- بخش کردی کار شامل آهنگهای بسیار زیبایی بود که من آرزوی شنیدنشان را داشتم. کابوکی، عزیزم تو گله کمی، خوشا هورامان آهنگهایی بود که فرصت شنیدن آنها با اجرای کاماکارها فرصتی ناب و کم یاب است که خوشبختانه ما یافتیمش.

4- قابل پیش بینی است که ساز ستاره بخش کردی، دف بود. به راستی این ساز چیز دیگری است. نه برای ما که با صدایش آشنایی، بلکه برای آنان که برای اولین بار بود که همه آن آلات موسیقی را می دیدند.

5- جای همه دوستان واقعا خالی بود.