هم آوا

Tuesday, October 03, 2006

در ضرورت رعایت آداب بحث و پایان و از این قضایا

راستش مطلب مهرداد در پاسخ به نقد من ناامید کننده بود. ناامیدکننده بود هم از نظر فرضهایی که می کرد، هم از نظر شکل استنتاج و تعمیم دادنش و هم از نظر حکم دادن. من قصد ندارم به شیوه او متوسل شوم. چند نکته ای در حاشیه ی بحث می آورم (یکی به بهانه بحثی که در گرفت و دیگری در روشن کردن ابهام یادداشت اصلی مورد بحث خودم). و با این نوشته، از طرف خودم بحث را تمام شده می دانم چون هر پاسخی پاسخی دیگر می آورد و ... ولی طبعا نقد این نوشته را هم از طرف مهرداد و هم از طرف دیگران روا داشته و (صرفا) خواننده بحث خواهم بود تا بیاموزم.

اول : نقد، توهین ؛ کدامیک؟
(در این قسمت من برخی از ایده های محمدرضا نیکفر در بحثی در نگاه نو چند سال پیش را وام گرفته ام با اندکی تفسیر شخصی) برای شروع بحث قضیه را کاملا صوری می کنم. "الف" نقدی نوشته است به نام "ن" بر نوشته ای از "ب". "ب" از نقد "الف" برآشفته و "ن" را نه نقد که توهین می داند. آیا می توان حداقل معیاری را پیش کشید تا بتوان با نظر به آن از "الف" و "ب" و نیز از شخص بی طرف "ج" خواست تا با رجوع به آن در باب "ن" داوری کرده به نتیجه ای بی طرفانه برسند. طبعا بسیار مشکل است. چون چنین بحثی به بسیار پیش زمینه ها وابسته است. از روحیه و نگاه دو طرف "الف" و "ب" تا تفسیرشان از "ن" تا لحن "ن" و دیگر و دیگر. ولی قضیه آنقدرها هم بی معیار نباید باشد. می توان حداقلی از ویژگیها را برشمرد نه به قصد دادن ملاک نهایی بلکه رسیدن به حداقلی از معیارها که سیال هم باشند و بتوان با نظر به موقعیتهای مختلف به کارشان برد. از جمله این معیارها میزان وفادار بودن "ن" است به نوشته مورد نقد. یعنی چه؟ تا زمانی که نقد "الف" بر "ب" در محدوده خود متن باقی مانده، می توان از دو طرف و هر شخص بی طرف دیگری مانند "ج" درخواست کرد که با رجوع به متن اصلی در باب "ن" داوری کنند. بگذارید یک مثال بیاورم. فرض کنیم "الف" در نقدش به نوشته "ب" آن را مبتذل و آشفته خوانده است. این دو صفت شاید حمله شدیدی به نظر برسند (من عمدا یک حد بالایی از انتقاد را مثال زدم) ولی در نهایت این دو معیار با توجه به تعریفی که "الف" از این دومعیار به دست می دهد قابل سنجش اند و با رجوع به متن اصلی، قابل داوری.
اما نقد "الف" بر "ب" کی این خطر را دارد که از نقد بودن خارج شود؟ آنگاه که متن اصلی کنار گذاشته شود و به نویسنده، حالات و موقعیتهایی چنگ زند بیرون از متن که ارزیابی شان ساده نیست که گاه بحثهایی دیگر را می طلبد.
متاسفانه نوشته مهرداد از این سنخ است. او از "متن" گذشته و در نقدش به "ورای متن" پرداخته است. از رفتارها و برخوردهای سابق در کانون فیلم تا انتخابات و روشنفکران و غیره و غیره. این شیوه ی خوبی برای بحث کردن نیست. نقد چنین نقدهایی هم آسان نیست.
دوم: در باب مرز
پیشنهاد می کنم مهرداد یکبار دیگر نوشته مرا بخواند و به ویژه این بخش را "مرزهای نوشتن در وبلاگی چون هم آوا تا کجا هستند؟ آیا اصلا صحبت از مرز منطقی است؟ من فکر می کنم مرزهایی وجود دارند که هم از ضرورت حفظ موجودیت خود وبلاگ می آیند و هم از حداقلی از رعایت مرزهای اخلاقی." و مثلا مقایسه کند با این بخش از نقد خودش: مرز اخلاقی نوشتن تا بدانجاست که از حیطه ی ادب و نزاکت خارج نشود. پس مهرداد هم موافق است که حداقل مرزی وجود دارد در نوشتن. یا مثلا آنجا که می نویسد من بردباری بهزاد را می ستایم که در مقابل این انتقاد تند که حتی به توهین ،طعنه و استهزاء بیشتر شبیه است صبورانه پاسخ گفته است! یعنی مرزی وجود دارد که از نظر مهرداد، وحید آن را زیر پا گذاشته و به بهزاد توهین کرده است. هدف من در اشاره به ضرورت مرز همین بحث بود. چه ها هستند حداقلهایی که جمعی که در وبلاگی می نویسند با رعایت آن هم موجودیت خود وبلاگ را حفظ کنند و هم حداقلی از مرزهای اخلاقی را رعایت کنند. پس این درست نیست که به تعبیر مهرداد: هیچ مرزی وجود ندارد.هیچ به معنی هیچ.
از باقی بحثها درمی گذرم که هر کدام بحثهایی دیگر می آورد و مهرداد و دیگر دوستان عزیز را (و خودم را در مرحله اول !) به اندکی تامل بیشتر و شتابزده نخواندن و شتابزده ننوشتن فرا می خوانم. شیوه بحث مهرداد عزیز گفتگویی را که می توانست در این باب دربگیرد تمام کرد.
سوم:
راستش یک جورایی به نوشتن در وبلاگ جمعی بدگمان شده ام. چه می شود هر کس وبلاگ خودش را داشته باشد و دوستان از طریق وبلاگهای شخصی بحث خود را پیش ببرند و در همان حال رابطه دوستی خود را تداوم ببخشند. شاید آنوقت بحثهایی نظیر این هم پیش نمی آمد. شخصا حداقل تا زمانی که به یک نظر نهایی در این باب نرسم ترجیح می دهم صرفا در گرینگوی پیر بنویسم. ولی طبعا به هم آوا سرخواهم زد به عنوان خواننده. چه بخش بزرگی از بهترین دوستان من در اینجا قلم می زنند.
ببخشید از اطناب کلام و نیز اهانتی (ناخواسته البته) اگر به دوستی روا داشته ام.