هم آوا

Thursday, January 04, 2007

دلايل اعدام سريع صدام حسين-2

توضيح:
با خواندن یادداشت ارجاعی وحید در مورد دلایل اعدام سريع صدام بر آن شدم از زاویه ای دیگر به مساله بنگرم که یادداشت زیر نتیجه آن است. لطفاًً اول يادداشت وحيد را بخوانيد.
***

در این دنیایی که تنها قوانین جنگل در آن حاکم است، شما انتظار دارید با صدام چه کنند. انتظار دارید زمانی که صدام منافعشان را تامین می کرده است، چون سلاح برای کشتن انسانها است و جان انسانها عزیز، منافعش را تامین نمی کردند و سلاح به او نمی دادند. واقعاً فکر می کنید در این دنیا چه خبر است. بیایید واقعیتها را چنان که هست ببینیم.
به نظرم سرنوشت کسانی مانند صدام و چگونگی حل و فصل آن. سیر قدرت گیری و تضعیف او. نوع رابطه دنیا با او در دوره شاه ، در دوره جنگ ایران ، در دوره جنگ کویت، پس از جنگ کویت و در نهایت در سه سال گذشته که او در زندان بوده است و در نهایت در اعدام او، شاهدی است قوی از نوع قوانین حاکم بر دنیا. صدام روزی متحد اصلی امریکا بوده است و زمانی دیگر دشمن او. زمانی به او سلاح داده اند و زمانی بر او بمب ریختند. زمانی برایش به احترام ایستادند و زمانی نظاره گر حلق آویز شدنش شدند.
بیایید از زاویه ای دیگر به مسئله بنگریم. در یادداشت ارجاعی وحید، صحبت از دادگاه بین المللی شده است. فکر می کنید این دادگاه بین المللی زاده کیست؟ زاده همانانی است که متهم یادداشت شده اند. همان امریکاییها و فرانسویهایی که امروز دادگاه فرمایشی صدام را برنامه ریزی کردند همانان دادگاههای بین الملی را ساخته اند. آنانی که خود مبدع حقوق بشرند، حال متهم می شوند که ناقض حقوق بشر شده اند. چرا همیشه می خواهیم در قوانینی محصور باشیم که دیگران ساخته اند. بیایید مبانی قوانین را بشناسیم. ببینیم که انگیزه ایجاد قوانین چه بوده است. چرا که انگیزه ها ماندگارند ولی نوع ارضای آن متفاوت. اینگونه است که روزی دادگاه بین المللی می سازند و روزی دیگر دادگاه محلی در عراق. روزی صدام را بزرگ می کنند و روزی دیگر خوار. روزی به او سلاح شیمیایی می دهند و روزی دیگر به جرم داشتن سلاح شیمیایی به او حمله می کنند.
انگیزه هایی که از آن سخن می گوییم پایدارند. انگیزه کسب قدرت. انگیزه دسترسی به منابع پایدار. انگیزه هایی که موجب می شوند، حق یکدیگر را پامال کنیم. انگیزه هایی که ما را مجبور می کنند دروغ بگوییم، زد و بند کنیم، دزدی کنیم، آدم بکشیم، همان انگیزه هایی است که در دنیا حاکم است.
ما آموخته ایم هر گاه اتفاقاتی از این دست که برای صدام افتاد بیفتد از کنار آن بگذریم. دامن بالا زنیم تا تردامن نشویم. به دیده تحقیر در آن بنگریم، صوفی مسلکی پیشه کنیم و ادعا کنیم که بد کردند که چنین کردند، اگر ما بودیم چنین نمی کردیم و چنان می کردیم. اگر ما بودیم به داد مردم حلبچه می رسیدیم. اگر ما بودیم حق کردها را می گرفتیم. اگر ما بودیم حقوق بشر را زنده می کردیم. اگر ما بودیم داد مردم ایران را می ستاندیم. ولی ما هیچگاه به اینها نمی رسیدیم. چون نتوانستیم صدام را سرنگون کنیم. نتوانستیم به زندان بیندازیمش پس نمی توانستیم آنچه را می خواستیم هیچ گاه عملی کنیم. دلیلی ندارد کسی که هزینه سرنگونی صدام را داده است، به فکر منافع ما باشد و برای خود هزینه جدیدی ایجاد کند. واقع بین باشیم. امریکاییها دیوانه نیستند که این همه هزینه کنند و در پایان به فکر منافع ایران باشند. فرانسویها اگر روزی به صدام هواپیما دادند روزی هم هواپیما را از او گرفتند، حال انتظار نداشته باشید که افتخار سرنگونی صدام را به جرم کارهای قبلی کوچک کنند. انگلیسی ها سالها است که روی گروه های مذهبی سرمایه گذاری و هزینه کرده اند، حال انتظار نداشته باشید زیراب همه آنها را بزنند و مدیرتشان نکنند.

قوانين حاكم بر دنيا تلختر و كثيفتر از آن چيزي است كه ما فكرش را مي كنيم. مشكل اينجاست كه متاسفانه هزاران سال است كه پايدار مانده است. روزي ايران به يونان مي تاخت. روزي فرانسه به آلمان و روزي ديگر امريكا به عراق و افغانستان.