هم آوا

Wednesday, December 05, 2007

فیلم هایی که ندیدم

وحید یادداشتی نگاشته با نام لحظه ها و همیشه. پر از فیلم هایی که دیده است و با آنها خاطره دارد.
می توانم بگویم همه آن فیلم ها را ندیدم. به سراغ وبلاگهایی می روم که مانند وحید از فیلم های زیبایی که در عمرشان دیده اند نوشته اند. آنها را نیز ندیده ام. زمانی پیشتر فهرستی از فیلم های مشهور تاریخ سینما را در وبسایت IMDB دیدم. از آن لیست بلند بالا نیز به جز چند تایی بقیه را ندیده بودم.
بگذار از فیلم بگذرم. به موضوعی دیگر بپردازم. کتاب چطور؟ دیروز به کتابفروشی رفتم. از میان آن همه کتاب به جز دو یا سه عنوان بقیه را نخوانده ام. تازه این، تنها کتاب فروشی است. به کتابخانه نزدیک دانشگاه می روم. ده ها هزار جلد کتاب منتظر خواندنند و من هیچ یک را نخوانده ام.
سفر چطور؟ بگذار بیندیشم به جاهایی که نرفته ام. در ایران بسیار مکانها است که می دانم باید ببینم و ندیده ام. بگذار به دنیا بیندیشم. کجا ها را ندیده ام. بسیار کشورها. آفریقا، امریکای شمالی و اروپا قاره هایی است که پا به آن نگذاشته ام. اگر بخواهم کشورها را فهرست کنم که سر به فلک می کشد.
هر کشوری، هر فرهنگی، هر قبیله ای بسیار داستانها برای گفتن دارد که باید بشنوم و نشنیده ام.
آه داشتم فراموش می کردم. بگذار به موسیقی هایی فکر کنم که نشنیده ام. در میان این همه خواننده و نوازنده و آهنگساز در دنیا مگر من چند تای آنها را می شناسم. تازه اینها کسانی اند که زنده اند. اگر بخواهم رفتگان را به فهرست اضافه کنم شمارشان بی حد می شود.

هر چه فکر می کنم به انتهای فهرست ندیده هایم، نخوانده هایم؛ نرفته هایم و نشنیده هایم نمی رسم. همینطور به این فهرست اضافه می شود.
می دانم که دنیای پیرامونم نامحدود است و من بسیار محدود. می دانم که اگر از نظر ذهنی محدود نباشم از نظر جسمی محدودم. می دانم که دست آخر همه ما محدودیم به دوره عمرمان و محصوریم در چرخه زمان. چه بخواهیم و چه نخواهیم روز، شب می شود و شب، روز و با هر چرخش زمین روزی دیگر به عمرمان اضافه شده و اززندگیمان کاسته می شود.
نمی خواهم غمگین بنویسم.
به نظرم فهرست کردن نامهایی که برایمان جذابند، فیلمهایی که با آنها خاطره داریم، مکانهایی که در آنها خوش گذرانده ایم و موسیقی هایی که شنیده ایم اگر چه لذت تجدید خاطره را دارد، ولی فایده خاصی ندارد که هیچ، ضرر از دست رفتن وقت را نیز دارد. پس شاید بهتر باشد به جای فکر کردن به فیلمهای ندیده شروع کرد به دیدن فیلم. به جای فکر کردن به جاهای رفته و نرفته، به ایستگاه قطار رفت و بلیط خرید.
می خواهم دوستان را اینبار به بازی ای اینترنتی دعوت کنم.
می دانیم که زمانمان محدود است. اگر عمر دقیقتان را به شما بگویند. چه فیلم هایی را در این مدت می خواهید ببینید. چه جاهایی می خواهید بروید. چه موسیقی ای می خواهید بشنوید. چه کتابهایی می خواهید بخوانید و هر چه شبیه آن. به نظرم اگر یکبار به یکی از این موضوعات بیندیشیم، نا خود آگاهانه شروع خواهیم کرد به کارهای نکرده.

دوستان دیده و ندیده ام: وحید، مانی، علی رضا، پویا، مهرداد، امید و همه هم آوایان را دعوت می کنم به این بازی اینترنتی.