بقاي اصلح
1- از همون روزِ اولي که مهردادِ عزيز منو به اينجا دعوت کرد، چشم انتظارِ رسيدنِ همچين روزهايي بودم که حداقل چند نفر از نويسندههايِِ هم-آوا، خيلي جدي به فکرِ نوشتن توش باشن. توي اين يه ماه اين اتفاق افتاده؛ پس من هم شروع ميکنم به نوشتن.
اين ماجرا يه جورايي شبيهِ قانونِ «بقايِ اصلح» ِ داروين شد: «اگر اين وبلاگ لياقتِ بقا داره، بايد ثابت کنه» و حالا که ثابت شده، من هم هستم!
2- يه مشکلي هم دارم که دوست دارم کمکام کنيد براي حلاش. من تويِ وبلاگِ شخصيم (آرمستوري دات کام) هر روز مينويسم. محدوديتي هم از نظرِ موضوع يا چيزِ ديگه ندارم، و در واقع از روزِ اول تصميمام اين بوده که وبلاگِ –به قولِ عوام- General باشه. حالا مشکلِ من اينه که اگه حرفي دارم، چي رو اين جا بنويسم و چي اون جا!
پ.ن: تا وقتي راهِ حلي برايِ اين مشکلِ من پيدا نکنيد، نمي نويسم. گفته باشم...!!
اين ماجرا يه جورايي شبيهِ قانونِ «بقايِ اصلح» ِ داروين شد: «اگر اين وبلاگ لياقتِ بقا داره، بايد ثابت کنه» و حالا که ثابت شده، من هم هستم!
2- يه مشکلي هم دارم که دوست دارم کمکام کنيد براي حلاش. من تويِ وبلاگِ شخصيم (آرمستوري دات کام) هر روز مينويسم. محدوديتي هم از نظرِ موضوع يا چيزِ ديگه ندارم، و در واقع از روزِ اول تصميمام اين بوده که وبلاگِ –به قولِ عوام- General باشه. حالا مشکلِ من اينه که اگه حرفي دارم، چي رو اين جا بنويسم و چي اون جا!
پ.ن: تا وقتي راهِ حلي برايِ اين مشکلِ من پيدا نکنيد، نمي نويسم. گفته باشم...!!