شايد تصميم ديگري گرفت
دير زماني بود كه شاعري نيافته بودم كه شعرش به دل بنشيند. شايد شعري مي شد يافت كه دل پسند بود ولي يافتن شاعري كه بتوان كتابش را خريد و اميد به آن داشت كه شعرهايي زيبا خواند، نشدني مي نمود. تا آنكه از روي اتفاق كتابي ديدم كه مهر كتاب برگزيده كارنامه را بر خود داشت. از اين شاعر دو كتاب بود كه هر دو را خريدم و از خواندن هردو بسيار لذت بردم. تجربه چند بار خواندن يك كتاب شعر را بعد از كتابهاي شاملو و فروغ نداشتم و با اين كتابها دوباره حس خوب تجربه چندباره يك شعر به من بازگشت.
شاعر گروس عبدالملكيان بود و كتابهايش پرنده پنهان و رنگهاي رفته دنيا كه دومي به نظرم بسيار زيباتر است و از معدود كتابهاي شاعران امروز كه به چاپ دوم يا سوم رسيده. ا
و حال شعري از كتاب رنگهاي رفته دنيا: ا
شاعر گروس عبدالملكيان بود و كتابهايش پرنده پنهان و رنگهاي رفته دنيا كه دومي به نظرم بسيار زيباتر است و از معدود كتابهاي شاعران امروز كه به چاپ دوم يا سوم رسيده. ا
و حال شعري از كتاب رنگهاي رفته دنيا: ا
فرصتي نمانده است
بيا همديگر را بغل كنيم
فردا
يا من تو را مي كشم
يا تو چاقو را در آب خواهي شست
همين چند سطر
دنيا به همين چند سطر رسيده است
به اينكه انسان
كوچك بماند بهتر است
به دنيا نيايد بهتر است
اصلا
اين فيلم را به عقب برگردان
آن قدر كه پالتوي پوست پشت ويترين
پلنگي شود
كه مي دود در دشت هاي دور
آن قدر كه عصاها
پياده به جنگل برگردند
و پرندگان دوباره بر زمين .....ا
ا زمين......ا
نه
به عقب تر برگرد
بگذار خدا
دوباره دست هايش را بشويد
در آينه بنگرد
شايد
تصميم ديگري گرفت
بيا همديگر را بغل كنيم
فردا
يا من تو را مي كشم
يا تو چاقو را در آب خواهي شست
همين چند سطر
دنيا به همين چند سطر رسيده است
به اينكه انسان
كوچك بماند بهتر است
به دنيا نيايد بهتر است
اصلا
اين فيلم را به عقب برگردان
آن قدر كه پالتوي پوست پشت ويترين
پلنگي شود
كه مي دود در دشت هاي دور
آن قدر كه عصاها
پياده به جنگل برگردند
و پرندگان دوباره بر زمين .....ا
ا زمين......ا
نه
به عقب تر برگرد
بگذار خدا
دوباره دست هايش را بشويد
در آينه بنگرد
شايد
تصميم ديگري گرفت