آنگاه که دولتها می ایستند ملتها به راه می افتند
اگر روزی پسری 10 ساله را ببینید و از او بخواهید گلی آبی به شما بدهد ولی او گل سبزی تقدیم شما کند ، درباره اش چه فکری می کنید؟
فکر می کنید درست نشنیده یا شاید کور رنگ است یا شاید می خواهد سر شما کلاه بگذارد .اصلا به ذهنتان نیز خطور نمی کند که ممکن است او رنگها را نشناسد و نداند که کدام آبی است و کدام سبز.
اگر روزی دختری 8 ساله را ببینید و او را به بهترین کلاس آموزشی زندگیش دعوت کنید و او در پاسخ به شما بگوید که شما می خواهید اعضای بدنش را از تنش در آورید و بفروشید با او چگونه برخورد خواهید کرد؟
اگر روزی پرسشنامه ای را به کسی دادی و در مقابل نام ، نام خانوادگی ، شماره شناسنامه ، تاریخ تولد ، نام پدر و ... تنها نام خود را گفت و بقیه را نگفت ، چون نمی دانست ،آیا او را باور خواهید کرد؟
آری ، اینها گوشه هایی از جامعه ای است که من و تو و ما در آن می زییم بی آنکه بدانیم .
روزها را در حال صحبت از آخرین مدل گوشی موبایل و ماشین و آخرین تحولات روز دنیا می گذرانیم ،می دانیم که در کدام کوره دهات آمریکا چند نفر به چه دلیلی در چه زمانی به چه بیماری ای یا چه بلای طبیعی ای جان باختند ولی نمی دانیم که چند خیابان پایینتر از خانه ما چند نفر و با چه فضاحتی روزگار می گذرانند.
پس بیایید اکنون که دولت ایستاده است ما به راه افتیم .اگر آنان به فکر آینده جامعه ما نیستند بیایید ما خود به آینده بیندیشیم .اکنون که چشمان بزرگان تنگتر از هر زمان دیگری است ، بیایید ما چشمانمان را بگشاییم.
روز جمعه 15 مهر ساعت 16 جشن کودکان کار و خیابان توی پارک لاله برگزار می شود.اگر می خواهید از نزدیک حرفهای کودکان خیابان را بشنوید قرار روز جمعه را فراموش نکنید .
صدای کودکان خیابان را بسیار شنیده ایم :آقا یه فال می خری؟آقا یه آدامس می خوای؟جون مادرت آقا بیا کفشاتو واکس بزنم ، خانم تو را به فاطمه زهرا بیا یه دعا بخر.اما کودکان کار چه ؟حتی آنها را کسی نمی بیند ، حتی صدایشان را کسی نمی شنود آنها هستند که در کنج کارگاههای تنگ و تاریک همین تهران بزرگ در حال جان کندنند.
راستی برگزار کننده نیز به خدا قسم دولت نیست یک سازمان غیر دولتی (NGO ) به نام کودکان کار و خیابانه
.پس به امید دیدار در جشن کودکان کار و خیابان.