هم آوا

Tuesday, May 10, 2005

روايت نخستين جشنواره‌ی دانشجويان وبلاگ‌نويس ايران

اول از همه: ارديبهشتِ همدان راستی که دل‎انگيز است. حال سياسی اين شهر اما، چند سال است که در هيچ‎يک از ماه‎های سال خوب نيست. از پيش‎ترها فضای اين شهر رنگ ناصافی از سياست داشت آن هم به سود اقتدارگرايان، ولی از ماجرای آغاجری به بعد همدان لقب يکی از امنيتی‎ترين شهرها را به خود گرفت. برگزار کردن يک جشنواره‎ی دانشجويی با موضوع خوفناک وبلاگ آن هم توسط چند دانشجوی مستقل دانشگاه بوعلی سينا واقعا سماجت می‌خواست و شهامت که نه تنها هر دو را داشتند که به جرأت می‎گويم در بين چهار جشنواره و مسابقه‎ی وبلاگی که در سطح گسترده در ايران برگزار شده و سه‎تای آن‎ها در پايتخت بوده، اين يکی از همه‎ی آن‎ها منظم‎تر، با برنامه‎تر، مفيدتر، تشکيلاتی‎تر، حرفه‎ای‎تر و زنده‎تر بود. به سالن کشاندن دادستان همدان و نشاندن او روی صندلی مراسم تا در فيلم ويژه‎ی افتتاح جشنواره فرزند شهيدی را ببيند که موسيقی متال می‎شنود و برای انتشار حرف‎ها و عکس‎های سانسورشده‎اش در مطبوعات، وبلاگ راه می‎اندازد، براي من کافی بود تا در همان روز اول به برگزارکنندگان جوان و مهربانش ايمان بياورم و تا آخرين روز با شور و هيجان پا به پای‎شان اندرونه‎ام بالا و پايين شود تا همه چيز به خير و خوشی تمام شود که شد. دست مريزاد هزار بار! [ادامـه